روزنوشت های یک پلیس وظیفه شناس - 20
نسخه های روزهای آخر!
دوستان : چند روز دیگه ؟! تموم شد باید شیرینی ما رو بدی ها.
رئیس : توی این چند روزی که از خدمتت مونده بیشتر تو اداره بمون و آمارها و بولتن و کارهای عقب افتاده رو انجام بده.
کادری ها (نوع 1) : به این زودی کجا می خوای بری؟ توی تعطیلات عید به کسی تسویه حساب نمیدن! باید بمونی و خدمت کنی.
کادری ها (نوع 2) : والا از زمانی که ما استخدام شدیم شما داری خدمت می کنی! الانم که نزدیک بازنشستگی مونه هنوز خدمتت تموم نشده؟!
اقوام (نوع 1) : خوب به سلامتی حالا که خدمتت داره تموم میشه می خوای بعدش چکار کنی؟ فکری کردی؟
اقوام (نوع 2) : کجا می خوای بری؟ الان که واسه کسی کار پیدا نمیشه. همون جا بمون که ما هم یه پارتی پلیس داشته باشیم!
اقوام (نوع 3) : حالا که خدمتت هم تموم شد! دیگه نمی تونی به بهانه سربازی مهمونی های فامیل رو بپیچونی!
مادربزرگ : حالا که سربازیت تموم میشه وقتشه سر و سامون بگیری!!
خانواده : یک دوربین ببر اداره و با رئیسات عکس بگیر که یادگاری داشته باشی!
بهمن مهران : سعی کن توی این چند روز باقی مونده طنزهای متفاوتی از خدمتت بنویسی.
غرغرو : خدایا! فقط بی دردسر تموم بشه!