کی میگه که من از خدمت بدم میاد؟! من فقط . . .

 از اینکه بعضی وقت ها چند ساعت خواب بدون زنگ ساعت یا موبایل، تبدیل به آرزوم میشه بدم میاد

از اینکه رئیس داره مثل اسب ازم کار می کشه و فکر می کنه الان داره کلی بهم حال می ده بدم میاد

از اینکه وقتی که سربازهای دیگه همه خوابن مجبور باشی خدمت کنی و بعد بیان و بهت تیکه بندازن بدم میاد

از اینکه بعضی سربازها مثلاً زرنگی می کنن و خودشون رو به خنگی میزنن و همه کارها رو می کنن تو پاچت بدم میاد

از اینکه کلهم کادری ها که تحصیلات و تخصص به درد بخوری هم ندارن، سربازها رو آدم حساب نمی کنن بدم میاد

از اینکه بعضی ها توی اجتماع یا خونه نمی تونن ریاست کنن و میان و سر سربازها عقده گشایی می کنن بدم میاد

از اینکه روزهای قرمز تقویم پشت سرم هم قرار می گیرن و 24 ساعته ما رو بدبخت می کنن بدم میاد

از اینکه این انتخابات لعنتی توی دوره خدمت ما بود و پدرمون رو در آورد و هنوز داره بقیش رو در میاره بدم میاد

از اینکه مجبوری در کنار خسیس ترین آدم های دنیا خدمت کنی که به هیچ چیز بیت المال رحم نمی کنن بدم میاد

از اینکه به روز و ساعت بتونی بگی چقدر از خدمتت مونده ولی برای بعد خدمت هیچ چیزت مشخص نباشه بدم میاد

از اینکه رئیس هات کسایی باشن که حتی برای مرخصی استحقاقی هم منت می گذارن و قبول نمی کنن بدم میاد

از اینکه روزی ده مرتبه ازت بپرسن چند ماه خدمتی؟ و باز فردا همون آدم ها همون سئوال رو مجدد بپرسن بدم میاد

از اینکه کارهای اداری توی نظام فقط تلف کردن کاغذ ، وقت و بیت المال هست و هیچ دردی رو دوا نمی کنه بدم میاد

از اینکه توی سیستم اداری عتیقه ای کار کنی که شتر با بارش گم میشه و بعد ازت بخوان سوزن رو توی انبار کاه پیدا کنی بدم میاد

از اینکه توی اداره مردم بیچاره رو طوری دست به سر می کنیم که میان ازمون تشکر هم می کنن بدم میاد

از اینکه مردم فکر می کنن هر کی لباس پلیس پوشیده عشق پلیس مهربان بودن داشته و باید تمام وقت و دست به سینه در خدمت اونا باشه بدم میاد

از اینکه هنوز چند ماه دیگه سربازم بدم میاد

از اینکه دارم می نویسم از چه چیزهایی بدم میاد بدم میاد

از اینکه شما هم از تعدادی از اینهایی که گفتم بدتون میاد بدم میاد

توی این خدمت داره کم کم از خودم هم بدم میاد

حالا کی میگه که من از خدمت بدم میاد؟!